جنيان و انسان


 





 

* انسان و جنيان
 

امکان استفاده انسان از جنيان
 

« و يوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس و قال اولياؤهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذي اجلت لنا قال مثواکم خالدين فيها الا ما شاء الله ان ربک حکيم عليم؛ (1)
و [ ياد کن] روزي را که همه آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [ پيروان] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معين کردي رسيديم [ خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حکيم داناست.»
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهيرا؛ (2)
بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخي از آنها پشتيبان برخي [ ديگر] باشند.»
« و لسليمان الريح عاصفه تجربي بامره الي الارض التي بارکنا فيها و کنا بکل شيء عالمين* و من الشياطين من يغوصون له و يعملون عملا دون ذلک و کنا لهم حافظين؛ (3)
و براي سليمان تندباد را [رام کرديم] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم. و برخي از شياطين بودند که براي او غواصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [حال] آنها بوديم.»
« و حشر لسليمان جنوده من الجن و الانس و الطير فهم يوزعون؛ (4)
و براي سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع آوري شدند و [براي رژه] دسته دسته گرديدند.»
« قال عفريت من الجن انا آتيک به قبل ان تقوم من مقامک و اني عليه لقوي امين؛ (5)
عفريتي از جن گفت من آن را پيش از آنکه از مجلس خود برخيزي براي تو مي آورم و بر اين [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»
« و لسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهر و اسلنا له عين القطر و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه و من يزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعير؛(6)
و باد را براي سليمان [رام کرديم] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [راه] بود و معدن مس را براي او ذوب [و روان] گردانيديم و برخي از جن به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هر کس از آنها از دستور ما سر بر مي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم.»
« فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب* و الشياطين کل بناء و غواص؛(7)
پس باد را در اختيار او قرار داديم که هر جا تصميم مي گرفت به فرمان او نرم روان مي شد.»
« و انه کان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقاً؛(8)
و مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند.»

پناه بردن انسان ها به جنيان، عامل زياد شدن گناه و سرکشي آنان
 

« و انه کان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقاً؛(9)
و مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند.»

* زشت کاري جنيان
 

« و انه کان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقاً؛(10)
و مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند.»

* جنّيان و انسان
 

جنيان، قادر بر ديدن انسان ها
 

« يا بني آدم لا يفتننکم الشيطان کما اخرج ابويکم من الجنه ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءاتهما انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤمنون؛ (11)
اي فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بر کند تا عورت هايشان را بر آنان نمايان کند در حقيقت او و قبيله اش شما را از آنجا که آنها را نمي بينيد مي بينند ما شياطين را دوستان کساني قرار داديم که ايمان نمي آورند.»

نقش جنيان اغواگر ، در گمراهي و فريب انسان ها
 

« و کذلک جعلنا لکل نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛ (12)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطانهاي انس و جن برگماشتيم بعضي از آنها به بعضي براي فريب [يکديگر] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند واگذار.»
« و يوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس و قال اولياؤهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذي اجلت لنا قال مثواکم خالدين فيها الا ما شاء الله ان ربک حکيم عليم؛ (13)
و [ ياد کن] روزي را که همه آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [ پيروان] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معين کردي رسيديم [ خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حکيم داناست.»

شياطين جني، دشمن انسان ها
 

« و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس کان من الجن ففسق عن امر ربه افتتخذونه و ذريه اولياء من دوني و هم لکم عدو...,(14)
و [ياد کن] هنگامي را که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد پس [همه] جز ابليس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد آيا [ با اين حال] او و نسلش را به جاي من دوستان خود مي گيريد و حال آنکه آنها دشمن شمايند و چه بد جانشيناني براي ستمگرانند.»

امکان استفاده جنيان و انسان ها از يکديگر
 

« و يوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس و قال اولياؤهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض ... ؛ (15)
و [ ياد کن] روزي را که همه آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [ پيروان] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معين کردي رسيديم [ خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حکيم داناست.»
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهيرا؛ (16)
بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخي از آنها پشتيبان برخي [ ديگر] باشند.»

* وسوسه جنيان
 

انسان، همواره در خطر وسوسه هاي جنيان
 

« قل اعوذ برب الناس* الذي يوسوس في صدور الناس* من الجنه و الناس؛ (17)
بگو پناه مي برم به پروردگار مردم. آن کس که در سينه هاي مردم وسوسه مي کند چه از جن و [چه از] انس.»

* جنيان و انبيا
 

جنيان شيطان صفت، دشمن پيامبران
 

« و کذلک جعلنا لکل نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛ (18)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطانهاي انس و جن برگماشتيم بعضي از آنها به بعضي براي فريب [يکديگر] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند واگذار.»

استفاده شياطين جني از سخنان فريبنده، در دشمني خود بر ضد انبيا
 

« و کذلک جعلنا لکل نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛ (19)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطانهاي انس و جن برگماشتيم بعضي از آنها به بعضي براي فريب [يکديگر] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند واگذار.»
نيز همين مدخل، انذار جن و تلاوت آيات بر جن

* هدايت جنيان
 

تلاش جنيان مؤمن، براي هدايت هم نوعان خود
 

« قالوا يا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسي مصدقا لما بين يديه يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم* يا قومنا اجيبوا داعي الله و آمنوا به يغفر لکم من ذنوبکم و يجرکم من عذاب اليم؛ (20)
گفتند اي قوم ما ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [و] تصديق کننده[ کتاب هاي] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. اي قوم ما دعوت کننده خدا را پاسخ [مثبت] دهيد و به او ايمان آوريد تا [خدا] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد.»
« قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا* يهدي الي الرشد فآمنا به ولن نشرک بربنا احدا؛(21)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآن شگفت آور شنيديم.[که] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد.»

* جنيان و سليمان(ع)
 

حضور جنيان (شياطين) در حکومت سليمان(ع)
 

« واتبعوا ما تتلوا شياطين علي ملک سليمان و ما کفر سليمان و لکن الشياطين کفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل علي الملکين ببابل هاروت و ماروت و ما يعلمان من احد حتي يقول انما نحن فتنه فلا تکفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله و يتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم و لقد علموا لمن اشتراه ما له في الآخره من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا يعلمون؛ (22)
و آنچه را که شيطان [صفت] ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پيروي کردند و سليمان کفر نورزيد؛ ليکن آن شيطان [صفت] ها به کفر گراييدند که به مردم سحر مي آموزند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود[ پيروي کردند] با اينکه آن دو [فرشته] هيچ کس را تعليم [سحر] نمي کردند، مگر آنکه [قبلا به او] مي گفتند ما [وسيله] آزمايش [ براي شما] هستيم، پس زنهار کافر نشوي و [ لي] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايي مي آموختند که به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايي بيفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمي توانستند به وسيله آن به احدي زيان برسانند و [ خلاصه] چيزي مي آموختند که برايشان زيان داشت و سودي بديشان نمي رسانيد و قطعاً [يهوديان] دريافته بودند که هر کس خريدار اين [متاع] باشد، در آخرت بهره اي ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خريدند، اگر مي دانستند.»

اطاعات شياطين جني، از سليمان(ع)
 

« و لسليمان الريح عاصفه تجربي بامره الي الارض التي بارکنا فيها و کنا بکل شيء عالمين* و من الشياطين من يغوضون له و يعملون عملا دون ذلک و کنا لهم حافظين؛ (23)
و براي سليمان تندباد را [ رام کرديم] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم. و برخي از شياطين بودند که براي او غواصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [حال] آنها بوديم.»
« فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب* و الشياطين کل بنّاء و غواص؛(24)
پس باد را در اختيار او قرار داديم که هر جا تصميم مي گرفت به فرمان او نرم روان مي شد و شيطان ها را [ از] بنا و غواص .»

جنيان خدمتگزار در حکومت سليمان(ع)، تحت حفاظت خداوند
 

« و لسليمان الريح عاصفه تجربي بامره الي الارض التي بارکنا فيها و کنا بکل شيء عالمين* و من الشياطين من يغوضون له و يعملون عملا دون ذلک و کنا لهم حافظين؛ (25)
و براي سليمان تندباد را [ رام کرديم] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم. و برخي از شياطين بودند که براي او غواصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [حال] آنها بوديم.»

اجراي کارهاي سخت و طاقت فرساي جنيان، در ايستگاه سليمان (ع)
 

« فلما قضينا عليه الموت ما دلهم علي موته الا دابه الارض تاکل منسأته فلما خر تبينت الجن ان لو کانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين؛ (26)
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبنده اي خاکي [=موريانه] که عصاي او را [ به تدريج] مي خورد [ آدميان را ] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد، براي جنيان روشن گرديد که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفّت آور [باقي] نمي ماندند.»

حضور عفريت جني، در ميان اشراف و درباريان سليمان(ع)
 

« قال عفريت من الجن انا آتيک به قبل ان تقوم من مقامک و اني عليه لقوي امين؛ (27)
عفريتي از جن گفت من آن را پيش از آنکه از مجلس خود برخيزي براي تو مي آورم و بر اين [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»

عدم آگاهي جنيان به مرگ سليمان (ع)، موجب رنج و خفت آنان
 

« فلما قضينا عليه الموت ما دلهم علي موته الا دابه الارض تاکل منسأته فلما خر تبينت الجن ان لو کانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين؛ (28)
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبنده اي خاکي [=موريانه] که عصاي او را [ به تدريج] مي خورد [ آدميان را ] از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد، براي جنيان روشن گرديد که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خفّت آور [باقي] نمي ماندند.»

اسارت و در بند بودن گروهي از جنيان، در حکومت سليمان (ع)
 

« والشياطين کل بناء و غواص* و آخرين مقرنين في الاصفاد؛ (29)
و شيطان ها را [از] بنّا و غوّاص تا [ وحشيان] ديگر را که جفت جفت با زنجير ها به هم بسته بودند [ تحت فرمانش در آورديم].»
نيز همين مدخل، اطاعت جنيان، تسخير جنيان

جنيان و محمد (ص)
 

روي آوردن گروهي از جنيان به سوي پيامبر (ص) براي استماع قرآن، با تدبير الهي
« و اذ صرفنا اليک نفراً من الجن يستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضي ولوا الي قومهم منذرين؛ (30)
و چون تني چند از جن را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند [ به يکديگر] گفتند گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد هشدار دهنده به سوي قوم خود بازگشتند.»

حضور عده اي از جنيان نزد پيامبر اکرم (ص) براي شنيدن قرآن
 

« و اذ صرفنا اليک نفراً من الجن يستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضي ولوا الي قومهم منذرين؛ (31)
و چون تني چند از جن را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند [ به يکديگر] گفتند گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد هشدار دهنده به سوي قوم خود بازگشتند.»
« و انه لما قام عبدالله يدعوه کادوا يکونون عليه لبداً؛ (32)
و همين که بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزي نمانده بود که بر سر وي فرو افتند.»

جنيان و دعوت گروهي از هم نوعانشان، براي گرويدن به پيامبر اکرم (ص)
 

« و اذ صرفنا اليک نفراً من الجن يستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضي ولوا الي قومهم منذرين* قالوا يا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسي مصدقاً لما بين يديه يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم* يا قومنا اجيبوا داعي الله و آمنوا به يغفر لکم من ذنوبکم و يجرکم من عذاب اليم؛ (33)
و چون تني چند از جن را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند [ به يکديگر] گفتند گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد هشدار دهنده به سوي قوم خود بازگشتند. گفتند اي قوم ما ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده[و] تصديق کننده [ کتاب هاي] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. اي قوم ما دعوت کننده خدا را پاسخ [مثبت] دهيد و به او ايمان آوريد تا [خدا] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »

-جنيان و موسي (ع)
 

آگاهي و اعتقاد برخي جنيان، به شريعت موسي (ع)
 

« قالوا يا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسي مصدقاً لما بين يديه يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم؛ (34)
گفتند اي قوم ما ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [و] تصديق کننده [ کتاب هاي] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند.»

*- دعوت از جنيان
 

دعوت جنيان مؤمن به قرآن، از قوم خود براي گرويدن به پيامبر (ص)
 

« و اذ صرفنا اليک نفراً من الجن يستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضي ولوا الي قومهم منذرين* قالوا يا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسي مصدقاً لما بين يديه يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم* يا قومنا اجيبوا داعي الله و آمنوا به يغفر لکم من ذنوبکم و يجرکم من عذاب اليم؛ (35)
و چون تني چند از جن را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند [ به يکديگر] گفتند گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد هشدار دهنده به سوي قوم خود بازگشتند. گفتند اي قوم ما ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده[و] تصديق کننده [ کتاب هاي] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. اي قوم ما دعوت کننده خدا را پاسخ [مثبت] دهيد و به او ايمان آوريد تا [خدا] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »

دعوت جنيان مؤمن از قوم خود براي ايمان به خدا
 

قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجباً* و انا لما سمعنا الهدي آمنا به فمن يؤمن بربه فلا يخاف بخساً و لا رهقاً؛ (36)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآن شگفت آور شنيديم و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش] و سختي بيم ندارد.»

پي‌نوشت‌ها:
 

1- سوره انعام (6)، آيه 128.
2- سوره اسراء (17)، آيه 88.
3- سوره انبياء (21)، آيات 81 و 82.
4. سوره نمل (27)، آيه 17.
5. همان، آيه 39.
6- سوره سبأ (34)، آيه 12.
7- سوره ص(38)، آيات 36و37.
8- سوره جن(72)، آيه 6.
9- همان.
10- همان.
11- سوره اعراف (7)، آيه 27.
12- سوره انعام(6)، آيه 112.
13- همان، آيه 128.
14- سوره کهف(18)، آيه 50.
15- سوره انعام (6)، آيه 128.
16- سوره اسراء(17)، آيه 88.
17- سوره ناس (114)، آيات 1و5و6.
18- سوره انعام(6)، آيه 112.
19- همان.
20- سوره احقاف(46)، آيه 30و31.
21- سوره جن(72)، آيات 1و2.
22- سوره بقره(2)، آيه 102.
23-سوره انبياء (21)، آيات 81و82.
24- سوره ص (38)، آيات 36 و 37.
25- سوره انبياء (21)، آيات 81و82.
26- سوره سبأ (34)، آيه 14.
27- سوره نمل (27)، آيه 39.
28 -سوره سبأ (34)، آيه 14.
29- سوره ص (38)، آيات 37و38.
30- سوره احقاف(46)، آيه 29.
31- همان.
32- سوره جن (72)، آيه 19.
33- سوره احقاف(46)، آيات 29-31.
34- همان، آيه 30.
35- همان ايات 29-31.
36- سوره جن(72)، آيات 1و31.
 

منبع:نشريه موعود( ويژه جن)، شماره 123،124